اقتصاد سوپرمارکتی

صحبت‌های مهندس نجات‌بخش در جمع یکی از حسینیه‌های درگیر تولید ماسک. در این صحبت، مهندس نجات‌بخش به تشریح مسیر و افق پیش روی اقتصاد دانش بنیان، اقتصاد مردمی و خطرهای پیش روی آن پرداختند.

پرسش اصلي که ما بايد به آن فکر کنيم اين است که چرا اقتصاد ما اصلاح نمي‌شود؟ به نظر من به خاطر نگاه‌هاي کوچکي است که ما داريم. اجازه دهيد بيشتر توضيح دهم.
همان‌طور که شاهد بوديد از روز چهارم اسفند پروژه توليد ماسک را کليد زديم. عملاً تمام پروژه‌های شرکت را تعطيل کرديم و همه درگير پروژه ماسک شديم. توليد ماسک يکي از شش پروژه ما در بحث کرونا است و پروژه‌های ديگري مثل کيت تشخيص، واکسن، دارو و… روي ميز شرکت است.
همان ابتدا ما مي‌خواستيم در بحث ماسک قسمت عمده‌اي از مشکلات کشور را حل کنيم که اين کار با يکي، دو تا دستگاه ممکن نيست و بايد تعداد زيادي دستگاه بسازيد. یک‌وقت است که شما مي‌گوييد؛ می‌خواهم ماسک بسازم و کاسبي کنم، در اين صورت يکي دو دستگاه توليد ماسک بيشتر نمی‌سازید. کساني هستند که قبل از ما توليدکننده ماسک بوده‌اند ولي چرا وارد مسئله نشده‌اند؟ الآن در حال توليد حدود هشتاد خط توليد ماسک هستيم و به‌نوعی شيرجه زده‌ایم در دل اين کار. یک‌وقت است که می‌خواهید خط را بشکنيد، نمی‌توانید با تيرکمان و سنگ حمله کنيد. برخي از مذهبی‌های ما فقط به خمس دادن و دکان خودشان فکر می‌کنند. با مدل توليد ماسک در خانه مگر چقدر می‌توانیم مشکل کشور را حل کنيم؟ اين بلند نگاه کردن است که کشور را به‌جاهای بزرگ می‌رساند.

همان‌طور که مي‌دانيد ابتدا در بحث کش‌زنی ماسک به مشکل خورديم و حرکت بزرگي در حسینیه‌ها رخ داد. اين کار حواشي زيادي در رابطه با مسائل اقتصادي به همراه داشته است. براي درک بهتر مسئله، بايد نگاهي به اقتصاد انداخت. يک اقتصاد دولتي داريم که شاخص آن پول نفت و قدرت است و يک اقتصاد سکولار بخش خصوصي داريم که شاخص آن اصالت سود است. بخش خصوصي تنها به سود خود فکر می‌کند. ولي يک اقتصاد مردمي و دانش‌بنیان هم در حال شکل‌گیری است که اصالت آن حل مسئله نظام و کشور است. اقتصاد مردمي هرکجا که مسئله نظام و کشور مطرح باشد حضور پيدا می‌کند اما در آن پول هم هست. اينکه چه اتفاقي در آن بيافتد مشخص نيست. در اکثر پروژه‌های ما اين وضعيت وجود دارد. وقتي ما پروژه ساخت شتاب‌دهنده را شروع کرديم کسي ما را تضمين نکرده بود. 99 درصد پروژه‌های ما در اينجا کارفرما ندارد. اين به اين معني نيست که ما پولدار هستيم، بلکه براي ما خيلي طبيعي است که هر دو ماه یک‌بار موجودي ما صفر می‌شود و دوباره سرپا می‌شویم. اتفاق افتاده است که ما پنج ماه حقوق نداده‌ایم. قطعاً اين اتفاقات منطقي نيست، ولي وقتي درراه توليد قدم می‌گذارید اين مسائل را نيز به همراه دارد.
براي اينکه اقتصاد مردمي شکل بگيرد نياز به اعتماد داريد. اگر به اين اقتصاد اعتماد نکنيد هيچ اتفاق مثبتي در کشور نمی‌افتد. يا بايد اين اقتصاد را در حد يک کار کوچک تنزل دهيد که من به آن مي‌گويم اقتصاد سوپرمارکتي، يا بايد بروکراسي و قوانين عجيبي براي آن ترتيب بدهيد که همان وضعيت دولتي را به خود می‌گیرد. فرقي ندارد اگر بخش خصوصي هم همان قوانين و بروکراسي دولت را قرار بدهد، بهره‌وری کاهش پيدا می‌کند. چيزي که براي ما مهم است اين است که اين کار را به يک کاسبي تنزل ندهيم. متأسفانه در کشور هميشه کارهاي بزرگ را با همين نگاه کاسب‌کارانه تنزل داديم. از حرف‌هایی که براي مدافعان حرم زديم تا نگاهي که به اقتصاد داريم. ما به دنبال اقتصاد مردمي هستيم و اين مسئله يک نگاه بلندمدت می‌خواهد و پايه آن اعتماد به آدم‌ها است. اگر ما هم به‌صورت اقتصاد سوپرمارکتي کار می‌کردیم خيلي راحت‌تر بودیم و بار آن‌هم روي دوش هیچ‌کسی نبود. وقتي شما می‌خواهید کار بزرگي انجام دهيد و عدالت را رعايت کنيد کار دشوار می‌شود.

مثال آن را بافاصله خيلي زياد از خودم مي‌گويم؛ در دوران دفاع مقدس هم اين مسئله را داشتيم، مثلاً حاج حسين خرازي در حال شکستن خط است بعد شما اگر از ستاد بيسيم بزنيد و بگوييد بيا اينجا توضيح بده چقدر آرپی‌جی استفاده کردي، چقدر گلوله شليک کردي و… ديگر کار تمام است. او وسط ميدان است و شما هم می‌بینید که خرمشهر در حال آزاد شدن است، بگذاريد جلو برود بعد یقه‌ی او را بگيريد و او را دادگاهي کنيد. داستان اصلي در اينجا هم همين است. شايد براي ما هم راحت‌ترین راه اين بود که به هر حسينيه می‌گفتیم يک عدد ماسک بياورد و ما از او فلان تومان بخريم ولي آيا اين کار ما ارزش اين کار بزرگ را از بين نمی‌برد؟ حالا وظيفه ما چيست؟
از چهارم اسفند که در کشور تنها صدوپنجاه هزار ماسک در حال توليد بود الآن تنها در شرکت ما چهارصد هزار ماسک توليد می‌شود. الآن قيمت اين ماسک در کانادا يک و نيم دلار است، کاري که ما و شما انجام داديم اين است که ماسک ما به هر کجايي که می‌رود باقيمت مصوب هفت‌صد تومان به فروش می‌رسد. اين اتفاق واقعي است که در اين ايام رخ‌داده است.
وقتي ولی‌فقیه حرف از جهش توليد مي‌زند منظور او کاسب‌کاری‌های کوچک نيست. چون می‌داند که با این‌ها مسائل کشور حل نمی‌شود. وقتي نگاه اين باشد که من کارفرما هستم و تو کارگر که جهش توليدي رخ نمی‌دهد. بايد شرايطي به وجود بيايد که مانند دفاع مقدس عزمي کنيم و به خط مقدم برويم. اين روحيه بايد وسط بيايد.
از روز اول که وارد توليد ماسک شديم چند روز بيشتر خانه نرفتم. يکي از دوستان می‌گفتند شما شب را ديگر شرکت نمانيد، من گفتم داستان اين است که ما بايد به خدا بگوييم ما هستيم و بقيه آن باخداست.
آقا سه روز بعد از گراني بنزين با تولیدکننده‌ها ديدار داشتند. وسط بحراني که براي ما شکل‌گرفته بود. آقا مي‌گويند علاج مشکلات ما در توليد است. امروز بزرگ‌ترین مشکل کشور ما توليد است. امسال هم وسط تحريم و کرونا مي‌گويند جهش توليد.

يک مثال ديگر بزنم. در دفاع مقدس، عراق بخشي از کشور را گرفت. وقتي نيروها، جلوي او ايستادند، تلاش‌ها فايده نداشت، چون يک عقبه قوي داشتند. براي اينکه اين منطقه آزاد شود عمليات فتح المبین را طراحي کردند. رفتند در نقطه‌اي که بتوانند توپخانه دشمن را متوقف کنند ولو موقتي باشد. لشکر 27 به عمق دشمن رفتند و تا جايي پيش رفتند که خود صدام هم باور نمی‌کرد. در کتاب هم پاي صاعقه نوشته‌شده است که اگر شما نيم ساعت زودتر رسيده بوديد خود صدام را هم می‌توانستید بگيريد. این‌ها مي‌روند و یک‌فاصله ايجاد می‌کنند. حالا بچه‌ها مي‌توانند پيشروي لازم را داشته باشند. قصه کاردانش‌بنيان هم رفتن در گلوگاه‌ها است. تجربه‌ي ما در داستان تخت، چراغ ال اي دي و شتاب‌دهنده به همين شکل بوده است. در موضوع ماسک هم داستان همين است. اگر دستگاه وجود داشت بازهم بهيار آن را نمی‌خرید. چرا؟ چون اين گلوگاه بود. شما بايد گلوگاه را بگيريد و بعد با يک حمله درست منطقه را آزاد کنيد. الآن هم اگر ما بخواهيم اين اقتصاد را از واردات خلاص کنيم نياز به عمليات فتح المبيني داريم. ما بايد گلوگاه را بگيريم بعد بقيه نيروها منطقه را تثبیت کنند. بايد اين تصوير به‌خوبی در ذهن‌ها شکل بگيرد. نسبت ما با دانش‌بنیان‌ها خاموش کردن توپخانه‌ها است. ما يک همچنين نسبتي را نياز داريم. ما بايد درست تصوير کنيم تا بدانيم در کجا قرار داريم. ما بايد بدانيم در کجاي جبهه قرار داريم. ما زود فراموش می‌کنیم که کجا هستيم.

اينکه شما می‌توانید به تومان قيمت دستگاه را بدهيد. با جابه‌جایی دلار، شما تکان نمی‌خورید. در داستان ماسک هم همين مسئله رخ داد. بهيار توانست گلوگاه ساخت دستگاه تولید ماسک را بگيرد و حالا که ساخت، خط را به نیروهای جهادی می‌دهد تا آن را تثبیت کنند. در غير اين صورت شدني نيست.

 

مقالات منتخب

راه‌های ارتباطی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید