سؤال: ازجمله مسائلی که در مسیر دستیابی به فناوری با آن مواجه میشویم، بحث تأمین مالی است. طرح ساخت شتاب دهند خطی درمان سرطان بهعنوان یک طرح کلان ملی، نمونه قابلتأملی برای بررسی مسائل موجود در این حوزه خواهد بود. برای شروع خواهشمندیم مروری بر مسئله تأمین مالی در حوزه فناوری داشته باشید.
پیرامون شتابدهنده بیشتر تمایل دارم که از بعد تأمین مالی به مسئله نگاه کنم. وقتی در مورد فناوری صحبت میکنیم درواقع دربارهی اجزاء مختلفی صحبت میکنیم که یک اکوسیستم نیاز دارد تا بتواند به محصول و بازار برسد. برای این اتفاق در کنار ابعاد فنی، اجزاء و نهادهای دیگری هم هستند که این نهادها نقش حیاتی در رسیدن ایده به بازار را دارند. یکی از این مسائل، بحث تأمین مالی است و به همین دلیل، تأمین مالی فناوری را از سایر حوزهها تفکیک میکنیم و دقیقاً میگوییم تأمین مالی در حوزههای نوآورانه نیازمند ابزار و نهادهای متفاوت نسبت به تأمین مالی سایر نهادها است. لزوم این ابزارها و نهادهای متفاوت چیست؟ یکی از مهمترین الزامات آن، این است که شما در هر محصول فناورانه با یک فرایند نوآورانه جدید روبهرو هستید. محصول نوآورانه مثل یک محصولی مانند مبل، میز و… نیست که خط تولید آن را دیگرانی ساخته باشند و فرایند تولید در یکروند مشخصی قرارگرفته باشد، بلکه از صفرتا صد فرایند ساخت آن جدید است. وقتی همهچیز جدید است شما هرروز با یک مسئله جدید مواجه میشوید.
وقتی در چنین فرآیندی قرار میگیرید دیگر نمیتوان ابتدا یک طرح توجیهی نوشت و صفرتا صد هزینهها را پیشبینی کرد و در انتها میزان سود را محاسبه کرد. هزینهها، مراحل، فرایندها و حتی امکانپذیری انجام پروژه بهصورت دقیق مشخص نیست. اصلاً نمیدانید در طول کار با چه ریسکهایی مواجه میشوید. لذا میگوییم در یک فرایند نوآورانه نهتنها با ریسک مواجه هستیم بلکه با دسته زیادی از پارامترهای نااطمینان نیز مواجه هستیم. پس نمیتوانم یک طرح توجیهی بنویسم و به یک نهاد یا سازمان رجوع کنم و به آن سازمان و نهاد بگویم من این میزان پول نیاز دارم و در پایان بگویم تعهد میدهم که این مقدار را به شما بازمیگردانم. پس وقتی به این صورت نیست، چطور سرمایهگذارها میتوانند وارد این کار شوند؟ چطور میشود از این حوزه حمایت کرد؟ پس یکی از نیازمندیهایی که در این مسیر وجود دارد این است که بتوانیم از روشهای متناسب با این حوزه استفاده کنیم. در بحث شتابدهنده دقیقاً همین اتفاق افتاد. مدتی یک تیم جوان و حرفهای روی این موضوع کار کردند و آنها هم صحیح و خطاهای خودشان را داشتند؛ زیرا میخواستند یک محصول با تکنولوژی بالا را توسعه دهند و طبیعی بود که نمیتوان انتظار داشت از روز اول همهچیز مشخص باشد و ریسکی وجود نداشته باشد. سؤال پیش میآید که این ریسک را باید چه کسی بر عهده بگیرد؟ آیا تمام ریسک با کارآفرینها است؟ آیا باید کارآفرین در کنار ریسکهای فنی، ریسکهای مالی را هم متقبل شوند؟ یا اینکه سرمایهگذاران و دولت هم میتوانند بخشی از ریسکها را مدیریت کنند و در کنار کارآفرینان قرار بگیرند؟
شرکت بهیار صنعت مثل سایر شرکتهای دانشبنیان از خدمات عادی صندوق مانند ضمانتنامهها و انواع تسهیلاتی که شرکتها میتوانند داشته باشند استفاده کرد
اما در سال گذشته که شرکت بهیار صنعت درگیر پروژه ایکس ری کانتینری بود، دوستان شرکت بهیار یک قراردادی را تحت مدل BOO در گمرک شهید رجایی منعقد کرده بودند. در این قرارداد باید دستگاه ساخته میشد و همچنین عملیات بهرهبرداری آن را هم شرکت انجام میداد و در گمرک قرار میداد. سپس از خودروهایی که عبور میکردند طبق تعرفهای که تعیین میشد مبالغی را شرکت دریافت میکرد تا سرمایهگذاری انجامشده، بازگردد. موضوع بسیار موردنیاز کشور بود و یکی از اولویتهای اصلی کشور بود که ما همیشه در این فناوری متکی به واردات بودیم. اگر میخواستیم به شرکت بهیار بگوییم بر اساس تسهیلات این کار را انجام بده، عملاً برای شرکت خیلی توجیهی نداشت زیرا ریسک فنی داشت؛ یعنی ممکن بود کار به مرحله نهایی نرسد، از طرفی اقساطی که باید به بانک بازپرداخت میکردند ممکن بود بالاتر از عایدات در قبال تردد خودروها باشد. اینجا بود که ما تلاش کردیم با شرکت بهیار صنعت تحت قالب جدیدی وارد تعامل بشویم و از روشی استفاده کردیم به نام روش مشارکت در درآمد یعنی گفتیم ما با شما شریک میشویم و بخشی از هزینههای ساخت دستگاه را میدهیم و نهایتاً در بخشی از عایدات هر ماشینی که از زیر این دستگاه عبور میکند شریک میشویم و اگر دستگاه زیان کرد که ما در زیان شما هم مشارکت میکنیم. این روش چند مزیت داشت. اولاً اینکه فقط ریسک فنی به شرکت متحمل نشد، یعنی اینکه ما هم در ریسک فنی شریک بودیم و اگر دستگاه به نتیجه نمیرسید هردو متضرر میشدیم. پس دوستان نیاز نبود که مثل یک وام، بدهکار یک نهاد یا سازمان باشند. مزیت دوم آن این بود که مثل وام نبود که بگوییم در هرماه باید مبلغ ثابتی را پرداخت کنید، چون میتوانستند یک زمانی بگویند تردد کم بوده است و ما درآمد نداشتیم. ما این کار را نکردیم و گفتیم در بخشی از درآمد با شما شریک میشویم و اگر یک ماه یک ماشین عبور کرد در آن سهیم هستیم و اگر در یک ماه چندین ماشین عبور کرد در آن نیز به همان نسبت، سهیم خواهیم بود. پس این روش عملاً میتوانست این اطمینان و این قوت قلب را به دوستان بدهد که یک مجموعه در کنار آنها آمده و فعالشده است. تصور من این است که ما برای تأمین مالی فناورانه نیازمند این هستیم که هر کیس را متناسب با ویژگیها، الزامات، پارامترهای ریسکی و… آن، بررسی کنیم و بتوانیم راهحلهای مناسب را ارائه نماییم. این نکته ازجمله مسائلی است که به نظرم باید در کشور توسعه پیدا کند؛ یعنی ما نیاز داریم که اگر امروز در مورد شتابدهنده صحبت میکنیم نحوه تأمین مالی ما متناسب با الزامات شتابدهنده باشد. اگر فردا در مورد یک استارت آپ صحبت میکنیم که در حوزه تجارت الکترونیک فعالیت میکند باید متوجه باشیم که الزامات آن با شتابدهنده متفاوت است. نمیتوانیم یک الگوی ثابت داشته باشیم و بگوییم برای همه تکنولوژیها و در همه حوزهها ما میخواهیم روش تأمین مالی یکسانی داشته باشیم.
مجموعه بهیار ازاینجهت، با ما همکاری خیلی خوبی دارند و ما میتوانیم با دوستان گامبهگام مدلهای تأمین مالی متناسب را طراحی کنیم. همچنین سایر شرکتهای موجود در حوزه دانشبنیان نیز این ویژگی را دارند، نهتنها خودشان مصرفکننده هستند، بلکه خودشان برای تأمین مالی هم ایده دارند.
سؤال: تا چه زمانی حضور در فرآیند تأمین مالی یک فناوری الزامی است؟
مسئله این است که مشارکت در دستگاه اول ایکس ری، کمک کرد تا یک دستگاه ساخته شود. زمانی که یک دستگاه ساخته شود و کار کند، سایر سرمایهگذارها به این اطمینان میرسند که این شرکت توان ساختن آن فناوری را دارد لذا برای همین تعداد زیادی را شرکت بهیار صنعت سفارش گرفته است و مشغول ساخت آنها است. وقتی یک محصول از ریسک بگذرد دیگر مردم آن را میخرند. مهم این است که در زمان ریسک چه کسی در کنار شرکتها میآیند، دولت باید در این دوره وارد شود. بعد که معلوم شد این دستگاه کار میکند دیگر همه میآیند و آن را میخرند.
سؤال: در فضای سرمایههای سرگردان داخل کشور و یا در فضای خیرین گاهی سرمایهگذاریهایی انجام میشود که اصلاً بازگشتی هم ندارد، کار خوبی است ولی زمانی که سرمایهها در تولید قرار میگیرد، باعث قدرتمند شدن اقتصاد کشور میشود. به نظر که نیاز است تا حوزه تولید درزمینهی سرمایهگذاری بیشتر موردتوجه و تبیین قرار بگیرد. گویا نگاه حل مسئلهای که باید تولید حول آن شکل بگیرد در حوزه سرمایهگذاری کمتر دیده میشود.
این مسئله طبیعی به نظر میرسد. سرمایهگذار به دو عنصر نگاه میکند. یا بهتر است بگویم دو مسئله برای او اولویت دارد. یکی ریسک و دو بازده. حوزه فناوری و نوآوری بازده بالایی دارد و متناسب با آن ریسک بالایی هم دارد. مادامیکه ما در کشور فرصتهای سودآوری بالا و درعینحال با ریسک کم داشته باشیم سرمایهگذارها منابع خود را وارد فضای فناوری و نوآوری نمیکنند؛ زیرا بیشتر سرمایهگذارها نگاه میکنند که میتوانند سود خوبی در عین ریسک کم داشته باشند یا نه. این مشکل کلان اقتصاد ما است؛ اما در کنار این مشکل کلان اقتصاد ما، خیلی از سرمایهگذارها هستند که در حوزههایی سرمایهگذاری میکنند که سود کمتری دارد ولی به خاطر اثرات مثبتی که در توسعه و پیشرفت کشور دارد، حاضرند این کار را انجام دهند.
مسئلهی ما این است که حوزهی دانشبنیان حوزه جوانی در کشور است. ما در سال 1392 پنجاه شرکت دانشبنیان داشتیم. اگر امروز بعد از هشت سال در مورد شش هزار شرکت دانشبنیان صحبت میکنیم و امروز میبینیم در ادبیات مسئولین، سرمایهگذارها، بانکها و نهادهای مالی ما کلمه دانشبنیان طی یکی دو سال اخیر مکرر استفاده میشود، به این مفهوم است که بهتازگی اکوسیستم تأمین مالی کلان کشور با فضای دانشبنیان آشنا شده است. پس تا الآن نمیتوانستیم این انتظار را داشته باشیم که سرمایهگذارانی که عادت دارند پول خودشان را ببرند در حوزه ساختمان تا با ریسک کم، سود زیادی ببرند، یکدفعه تغییر عادت بدهند و بیایند در حوزهی پر ریسک سرمایهگذاری کنند. البته به نظر بهمرور این اتفاق در حال رخ دادن است و میتوانیم بگوییم از سال 1400 به بعد و دهه آینده، دههای خواهد بود که سرمایهگذارانی که در فضای دیگری فعالیت میکردند بخشی از منابع خود را وارد حوزه دانشبنیان و استارت آپها کنند. اینجاست که مسئولیت فعالانه صنعت، بسیار زیاد میشود. در حقیقت میتواند نقطه عطفی برای تأمین منابع مالی باشد؛ اما در کنار آن میتواند نتیجه عکس بگذارد؛ بنابراین این دوره گذار مهمی است؛ یعنی میتوان گفت محل گذار سرمایهگذاری سنتی به سرمایهگذاری فناورانه است و طبیعتاً من فکر میکنم در سالهای آتی این فرایند تشدید و تسریع شود تا منابع بیشتری وارد این حوزه شود اما ما واقعاً کاستیهایی را در این اکوسیستم داریم که باید این کاستیها را برطرف کنیم.
سؤال: به نظر شما سرمایه شرکتهای دانشبنیان چیست؟ توجه به سرمایه وجوه مختلفی دارد، در اینجا بیشتر وجه مرتبط با حوزهی شما مدنظر است. در زیستبوم دانشبنیان با شرکتهایی مواجه هستیم که ممکن است در ظاهر تنها یک ساختمان داشته باشند ولی در آن ساختمان کاری میکنند که شاید آوردهی آن بیش از چند میلیارد باشد. این مسئله در برخی از مواقع، برای مثال در حوزه ضمانتهای سرمایهگذاری ازجمله چالشهایی است که شرکتها با آن روبرو هستند.
دارایی شرکتها، دارایی نامشهود است. دارایی آنها نیروی انسانی، دانش فنی، دانش طراحی و فرایندهای تولید است. شرکتهای دانشبنیان مانند شرکتهایی نیستند که دارایی آنها زمین و خط تولید و… است. حال شما باید مکانیزمی را درست کنید که این دارایی نامشهود بتواند بهعنوان وثیقه در بانک و سیستم تأمین مالی کشور اجرایی شود و یا اینکه شما باید نهادهایی را داشته باشید که متفاوت از نگاه بانکی با نگاه فناوری و نوآوری تأمین مالی این شرکتها را انجام بدهند. دنیا به این راه رسیده است که به سراغ گام دوم برود؛ یعنی به سراغ تأسیس نهادهای تأمین مالی نوآوری و فناوری برود. این نهادها با ابزارهای مختلف این کار را انجام میدهند. این ابزارها از بدهی شروع میشود که منظور دادن وام یا دادن وثیقه است تا بدهی خطرپذیر؛ که به شخص دیگری بدهی میدهند و جای آن، سهام شرکت و یا دانش فنی را به ودیعه برمیدارند و از روشهای مشارکتی که در سود و زیان شریک میشوند نیز استفاده میکنند.
پس تفاوت اصلی آن این است که ما نمیتوانیم به بانکها بگوییم اینها ابزارهای تأمین مالی این حوزه هستند زیرا الزامات آنها متفاوت است و لذا ما باید نهادهای جدیدی داشته باشیم و این نهادها باید از ابزارهای جدید و متنوعی در این حوزه استفاده کنند.
سؤال: راهکارهای به صحنه آمدن سرمایههای مردمی در حوزه تولید را چگونه میبینید؟
یکی از ابزارهایی که جدید است و شاید بتوانیم بگوییم از سال 2010 یا 2011 به بعد در دنیا متداول شد، بحث تأمین مالی جمعی است. در این چهارچوب ما چهار روش داریم که مردم میتوانند در پروژهها مشارکت کنند. بهتر است بگویم مردم تأمین مالی میکنند. یک موقع است که شما مبلغی را در پروژه قرار میدهید و میگویید این مبلغ خیریه است؛ یعنی شما کاملاً این مبلغ را اهدا میکنید. یک مدل دیگری است که شما یک پروژه را تأمین مالی میکنید و آنها میگویند جبران آن از طریق فروش محصول انجام میشود. مثلاً شما یک اثر هنری ر ا تأمین مالی میکنید، زمانی که اثر به فروش رسید، بخشی از سود را به شما میدهند. یکوقت است شما پروژهای را تأمین مالی میکنید بر اساس بدهی، یک پولی میدهید و بعد انتظار دارید که اصل پول، به همراه سود متناسب به شما بازگردانده شود. روش آخر که روش بسیار راه گشایی برای شرکتها است، این است که مردم در یک پروژه، در سود و زیان آن مشارکت کنند؛ یعنی اینجا مشارکتکننده میپذیرد که این پروژه ممکن است با زیان روبهرو شود و ممکن است که با سود مواجه شود اما به دلیل همان ریسکی که میپذیرد انتظار آن از سود، اعدادی بالاتر از حالت عادی است. این چهار مدلی که در تأمین مالی جمعی وجود دارد الآن در کشور ما هم وجود دارد. از یک سال گذشته بعد از دستورالعملی که در سال 98 سازمان بورس و اوراق بهادار مصوب کرد، شرکت فرابورس شروع کرد به اعطای مجوز به سکوها یا متقاضیان ایجاد پلتفرم تأمین مالی جمعی تا الآن چند شرکت یا سکو در این حوزه داریم که شما میتوانید به آن مراجعه کنید که اینها پروژههایی را در پلتفرمهای خودشان قرار دادهاند و مردم میتواند در پروژه مشارکت کنند و در انتهای پروژه زمانی که کارآفرین پولها را جمع کرد و کار را انجام داد و محصول را فروخت، بخشی از سود آن را در بین مردم سرمایهگذار توزیع میکند و در حقیقت مردم در سود و زیان این پروژه شریک میشوند. این ظرفیت بهخصوص برای کشور ما که فرصتهای سرمایهگذاری محدودی پیش روی مردم هست و عموماً پولهای سرمایهگذاری مردم، وارد حوزههای غیر بهره ور میشود، فرصت بسیار مناسبی است که ما نهتنها سرمایههای مردم را وارد جریان تولید کنیم بلکه وارد بهترین نوع جریان تولید یعنی بخشی که ارزشافزوده بسیار بالایی دارد، میکنیم و از این طریق میتوانیم قدرت رقابتی کشور را افزایش دهیم. در این حالت منابع مالی مردم را جمع کردیم و در این بخش آوردهایم و در این بخش برای کارآفرینها فرصت بسیار خوبی است. این حالت سال گذشته اجرایی شده است و در این چند ماه اخیر تعدادی از شرکتها توانستند از طریق این پلتفرمها تأمین مالی را انجام دهند.
سؤال: به نظر میرسد زمانی که پول در حوزه فناوری قرار میگیرد، شأن و جایگاه آن تغییر میکند. همانطوری که گفتید حاشیه سود آن بیشتر از حوزههای دیگر است ولی ظاهراً این مسئله محوریت اساسی در تصمیمگیریهای کلان ندارد.
وقتیکه ما اعتقاد داشته باشیم که تولید باعث افزایش رفاه است و بدانیم که کشور چارهای بهجز حرکت کردن به سمت تولید ندارد. در حقیقت بخش دانشبنیان میتواند به فضای تولید کمک کند، حتماً تأمین مالی یکی از اجزاء اصیل این مسئله است و هرچقدر که شما بتوانید فرایندها و ابزارهای تأمین مالی را بهتر قرار دهید قطعاً تولیدات شما افزایش مییابد و کشور به سمت توسعه و پیشرفت، افزایش درامد و افزایش رفاه مردم حرکت میکند.