شتاب‌دهنده‌ای از دل کانکس

این متن، روایتی است از اولین نفراتی که در ساخت و دستیابی به دانش فناوری شتاب‌دهنده خطی مورداستفاده در درمان سرطان قدم برداشته است. این روایت می‌تواند برای ما تذکری باشد به مسیری که در طی آن می‌توان پیوندی بین مسئله‌های اساسی و فناوری برقرار شود. در این راه، ما انسان‌ها می‌توانیم قدم درراه آینده‌ای متفاوت بگذاریم. روایت حاضر، می‌تواند چراغ راه کسانی باشد که می‌خواهند، حیاتی دیگر را تجربه کنند و دانش خود را به صحنه عمل بیاورند.

سؤال: در ابتدا خودتان را معرفی کنید و روایتی از آشنایی خود با شرکت بهیار صنعت و مسئله شتاب‌دهنده بفرمایید.
یاسر فخاری هستم. بهیار را سال 92 از طریق مهندس هاشمی شناختم. ایشان سال 92 به من زنگ زدند و گفتند یک شرکتی در زمینه تجهیزات پزشکی کار می‌کند. من ازاینجا وارد بهیار صنعت شدم. از همان روز مهندس نجات‌بخش به من گفتند که ما می‌خواهیم دستگاه شتاب‌دهنده خطی بسازیم. دیدی از شتاب‌دهنده خطی نداشتم و فقط می‌دانستم برای درمان سرطان به کار میرود ولی دید جزئی نداشتم. هیجان اینکه قرار است یک دستگاه های‌تک ساخته بشود و تأمین نیاز درونی من که دلم می‌خواست یک کار بزرگ انجام بدهم و نیاز جامعه را رفع کنم مرا به این سمت کشاند.

سؤال: وقتی شما وارد این فضا می‌شدید می‌دانستید که سطح کاری شما چقدر است؟
من واقعاً دید نداشتم. اینکه پرتودرمانی چقدر نیاز است و این دستگاه چقدر پیچیدگی دارد را نمی‌دانستم. فقط می‌دانستم که یک دستگاه های‌تک است. یک نکته دیگر هم اینکه شما بهیار الآن را با بهیار آن روز مقایسه نکنید. بهیار آن زمان خیلی کوچک‌تر بود و فضای کاری ما بسیار متفاوت بود. نیروی مهندسی ما بسیار کمتر بود. شروع کار من در شرکت چند علت داشت. یکی حس درونی خودم بود که می‌خواستم یک کار مفید انجام بدهم. یکی دیگر از دیدگاه‌های مهندس نجات بخش خیلی لذت ‌بردم و بحث اعتماد به خدا و اینکه خدا را در کارمان ببینیم را در منش مهندس دیدم و خیلی خوشم آمد. بعد هم برای اینکه دلم قرص شود یک استخاره هم کردم. بین دوجا که یکی دولتی بود و یکی هم بهیار صنعت بود استخاره کردم و بهیار به‌شدت خوب آمد و آن یکی به‌شدت بد آمد. میخی که می‌خواستم را اینجا خدا محکم کوبید.

سؤال: کمی فضای آن زمان بهیار را توضیح می‌دهید؟
بهیار کارش را از نائین شروع کرد و بعد به شهرک صنعتی دولت‌آباد آمد. آن زمان فکر می‌کنم کل کارکنان بهیار 30 نفر بودند. در دولت آباد یک دفتر مکانیک و یک سوله بزرگ داشتیم که در آن کارهای برشکاری و جوشکاری و… انجام می‌شد. یک کانکس برای سیستم الکتریکی تخت و کانکس دیگری هم برای ساخت چراغ اتاق عمل وجود داشت. کانکس دیگر هم برای ما گذاشتند با یک کولرآبی که به‌شدت صدا می‌کرد. من و مهندس عسکری در این کانکس شروع به کار کردیم. حتی یک منبع برق DC هم نداشتیم. خیلی پایه‌ای شروع به کار کردیم و بحث شتاب‌دهنده را کلید زدیم.

سؤال: لطفا روند ساخت دستگاه شتاب‌دهنده را توضیح دهید؟
روند به این شکل بود که ما یک دستگاه شتاب دهنده ی دسته دوم را خریده بودیم. بخش‌های مختلف دستگاه مثل مدولاتور را راه اندازی کردیم. نقشه‌ها و بردهای آن را نگاه می‌کردیم و کم‌کم متوجه می‌شدیم سیستم چگونه کار می‌کند. سیستم کنترل ما هم همان کارت دیتا اکوزیشن بود. ورودی و خروجی‌های آنالوگ و دیجیتال بود و یک نرم‌افزار لب‌ویو که روی رایانه اجرا می‌شد. ما شروع کردیم با آن کار کردن و یکی‌یکی سیستم را راه انداختیم. بردهای مدولاتور را شناسایی کردیم و فهمیدیم چگونه راه‌اندازی می‌شود. ولتاژ دادیم و آن را راه انداختیم و کار ادامه پیدا کرد.
خاطرم هست زمانی که میخواستیم های ولتاژ را شروع به راه اندازی کنیم. اگر سیستم آرک میزد، باید یک‌ صدای بلندی میشنیدیم تا ادامه ندهیم. در همان زمان، کنار کانکس ما، در کارگاه داشتند تخت مونتاژ می‌کردند. یک اره آتشی بود که وقتی پروفیل را می‌برید تا سه کارگاه آن‌طرف‌تر کسی چیزی نمی‌شنید. انواع کارهای جوش‌کاری و برش‌کاری در کارگاه انجام می‌شد و ما صبر می‌کردیم تا یک‌لحظه کار اره آتشی تمام ‌شود تا بتوانیم یک تست بزنیم. به‌مرور نیرو‌های دیگر نیز اضافه شدند. به موازاتی که ما روی مدولاتور کار می‌کردیم سازه گنتری را مهندس نکویی آماده کرده بودند. در سال 94 مهندس نجات بخش در حال ساخت ساختمان شهرک بودند. ایشان تأکید داشتند که بونکر شتاب‌دهنده زودتر ساخته شود. بعد از اینکه بونکر ساختمان آماده شد، تجهیزاتمان را منتقل کردیم به بونکر ساخته شده. فقط هم قسمت بونکر آماده شده بود یعنی از کل این ساختمان فقط پایین آن سنگ شده بود، بقیه خاکی بود و دیوارها گچ شده بود و هیچ تجهیزات سرمایشی و گرمایشی وجود نداشت. با این شرایط بچه‌ها آمدند و شتاب‌دهنده را آوردند و آن را در بونکر گذاشتند.
اول دی بود که آمدیم و قطعات را روی گنتری نصب کردیم. شروع کردیم به راه‌اندازی تک‌تک آن‌ها، فکر کنم در دهه فجر بود که ما اولین اشعه شتاب‌دهنده را گرفتیم. فیلم آن‌هم است که من نشستم و در حال اکسپوز کردن هستم، بچه‌ها در بونکر را باز می‌کنند و با یک گایگر می‌روند داخل. وقتی رفتند داخل و دیدند عقربه گایگر تا انتها بالا رفت، به سرعت فرار کردند و آمدند بیرون. خیلی هیجان‌انگیز بود و شب به‌یادماندنی شد. ما تیوب دستگاه را از خارج خریده بودیم. تیوبی که ما خریدیم نزدیک به شش ماه ترخیصش طول کشید؛ یعنی نزدیک دو ماه زمان برد از چین به ایران برسد و حدود شش ماه طول کشید تا ترخیص شود. سال 95 ما شروع کردیم به بهینه‌سازی دستگاه، قطعات را از حالت تابلو درآوردیم و روی رک نصب کردیم. سیم‌کشی‌ها بهتر شد و شروع کردیم به بهینه‌سازی بردها، مدام بومی‌سازی ما بیشتر شد. از همان اواسط 95 سراغ اداره تجهیزات رفتیم. گفتیم ما دستگاه را ساختیم و الآن مجوز می‌خواهیم. آن زمان همه‌چیز آن بومی نبود. به شکلی بود که ما از قطعات قبلی استفاده کرده بودیم ولی به‌مرور همه را بومی کردیم و حتی بعضی‌ها را بهتر کردیم و چند پله ارتقا دادیم. رفتیم سراغ اداره تجهیزات پزشکی که آگاهی از این دستگاه نداشت و نمیدانست چطور باید مجوز بدهد. طبیعی هم بود و حرفی نداشتیم. ما با این فرض که در هرجای دنیا سازنده‌ای بخواهد این دستگاه را بسازد چگونه این را ارزیابی می‌کند و به آن مجوز می‌دهد. رفتیم و استانداردهای بین‌المللی آن را درآوردیم. استاندارد آی ای سی 60601-1 یا 60601-2 و…

سؤال: قبل از آن هیچ توجهی به استانداردها نداشتید؟
در نمونه اول که فقط یک سیم‌کشی کردیم و به دنبال اشعه بودیم. می‌دانستیم که کار درست نیست ولی هدف ما خروجی گرفتن بود تا بگوییم می‌شود انجام داد.

سؤال: خروجی اولی که گرفتید با الآن خیلی اختلاف داشت؟
می‌توانم بگویم 50 درصد متفاوت بود ولی پایه کار دست ما آمد.
فکر می‌کنم اوایل سال 96 مشخص شد که باید این تست‌ها انجام شود. ایمنی الکتریکی را فلان آزمایشگاه باید انجام دهد. آزمون‌های پرفورمنس را پیشنهاد دادیم که انجمن فیزیک پزشکی ایران که می‌شود گفت دیدی خوبی نسبت به شتاب‌دهنده دارد و از آن‌ استفاده می‌کند، بر عهده بگیرد.
انجمن فیزیک به‌عنوان مرجع انجام استانداردها آمد، کارایی اشعه شتاب‌دهنده از دید درمانی مشخص شد. هر مرحله که این‌ها می‌آمدند ما کلی دوندگی داشتیم. فکر می‌کنم اواخر 96 بود که عمده تست‌های ما انجام شد. انجمن فیزیک که آمد یک سری ایرادهای جزئی گرفتند ولی اسفند 96 یک کمیته ارزیابی به درخواست ما شکل گرفت. اداره تجهیزات دید کار بزرگی در حال انجام است و سعی کرد از همه دعوت کند. کمیته‌ای تشکیل شد به نام کمیته ارزیابی فنی شتاب‌دهنده خطی امید که این کمیته در داخل شرکت بهیار صنعت برگزار شد و نمایندگان سازمان های انرژی اتمی، انجمن فیزیک پزشکی، انجمن رادیوتراپی و آنکولوژی، اداره تجهیزات پزشکی و کمیته اخلاق وزارت بهداشت حضور داشتند.

سؤال: زمانی که شتاب‌دهنده را می‌ساختید نظر کسانی که صاحب‌نظر بودند چگونه بود؟
یک عده‌ای باور نمی‌کردند که ساخت این دستگاه شدنی است و می گفتند ساخت دستگاه با تعمیرات آن فرق می‌کند. اما کسانی که مهندس و بهیار را می‌شناختند به ساخت این دستگاه باور داشتند. بعضی ها هم چون دیده بودند که ما اکثر قسمت های دستگاه مثل مدولاتور، سیستم کنترل، بردهای الکترونیکی و…را ساختیم و فقط تیوب را نساخته ایم، محکم می‌گفتند که قسمت اصلی دستگاه تیوب است.
قبل از اینکه به سراغ ساخت تیوب برویم، درباره ی آن مطالعه کرده بودیم و میدانستیم که فناوری آن چیست و ساخت آن چه مراحلی دارد. اما وقتی در عمل رفتیم دیدیم کلی ساده‌سازی انجام‌شده است. هنگامی که مباحث تجاری مطرح می‌شود، شرکت ها سعی می‌کنند به ساده‌ترین شکل و ارزان‌ترین شکل ممکن محصول را بسازند.
تا قبل از اینکه تیوب را بشکافیم، فکر میکردیم که حتما باید تیوب بریز بشود. اما وقتی تیوب را شکافتیم دیدیم نیاز نیست حتماً کوره بریزینگ آن‌چنانی داشته باشیم. دیدم اصلاً این تیوب بریز نشده است. تیوب‌هایی بریز شدند ولی تیوب‌های غیر بریز هم داریم. به لطف خدا کارهای ساخت تیوب به مرور انجام شد و توانستیم اولین اشعه را از تیوب ساخت خودمان بگیریم.

سؤال:درصد بومی سازی این دستگاه به چه صورتی است؟
الآن درصد بومی‌سازی ما از شرکت های خارجی‌ بیشتر است. دستگاه شتاب‌دهنده دوم و سوم ما درصد بومی‌سازی‌اش از زیمنس آلمان، ورین آمریکا و الکتای انگلیس بالاتر است. چرا؟ به دلیل اینکه شرایط ما بسیار محدود است. آن‌ها هم شرکت‌اند و قطعات مختلف مثلاً مدولاتور یا سیرکولاتور را از شرکت فریت می‌خرند ولی ما نمیتوانیم این کار را انجام دهیم.
وقتی می‌خواهیم این قطعات را بخریم، آمریکا به ما نمی‌فروشد و باید با چندین شرکت واسطه درگیر بشویم. از چین که می‌خواهیم بخریم باید هزینه زیادی بدهیم. بعد هم هزینه ترخیص و مالیات آن را پراخت کنیم، همه این‌ها بسیار دردسرساز است به‌خصوص برای ما که می‌خواهیم تولیدکننده باشیم. لذا باید مستقل باشیم تا به‌سرعت سفارش بگیریم و دستگاه را بسازیم.

سؤال: اولین شتاب‌دهنده در دنیا چه زمانی ساخته شده است؟
شتاب‌دهنده‌ای که برای درمان سرطان باشد فکر می‌کنم بین 1960 الی 1970 است.
سؤال: یعنی حدود 50 سال است که شتاب‌دهنده را نداشتیم.
تا سال 64 شتاب‌دهنده اصلاً در ایران نداشتیم. یک خیری خودش دچار بیماری سرطان می‌شود. برای درمان به فرانسه می‌رود و درمان می‌شود. می‌گوید این دستگاه چیست؟ می‌گویند این دستگاه شتاب‌دهنده خطی است. می‌گوید یکی بخریم و به ایران بیاوریم. می‌خرد و آن را به بیمارستان سیدالشهدا می‌آورد.

سؤال: من می‌خواهم بگویم یک کارخانه، یک برند یا دستگاهی را می‌سازد. شما از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌اید و با چند نفر دیگر آمدید و در ظرف دو سه سال یک دستگاه ساختید. الآن طبیعی است که بگویند این قابل‌رقابت نیست.
ما یک چالش فنی حدود دو ساله داشتیم. البته از دید من بیشتر غیر فنی بود. استاندارد آی ای سی 60601 اصلی‌ترین استاندارد تخصصی کارایی شتاب‌دهنده خطی است.
چند شماره آن مربوط به شتاب‌دهنده خطی است. ما شروع کردیم و کلمه به کلمه آن را مطالعه کردیم. اولاً بگویم استانداردها را معمولاً سازنده‌ها تعریف می‌کنند. نقش اصلی با آن‌ها است. وقتی یک دستگاه ابداع می‌شود ابتدا هیچ استانداری هم نیست. این سازنده می‌آید و استاندارد را تدوین می‌کند و این کار دو دلیل دارد. یکی اینکه آن را به پارامترهایی تبدیل کنند. دوم اینکه بتواند یک قدرتی برای خودش تعیین کند تا بقیه نتوانند به آن برسند. واقعاً من حس می‌کند که در استاندارد جوانب مختلف آن را بررسی می‌کنند. متناسب با هر ضعف و احتمال خطری یک پارامتر در دستگاه قرار می‌دهند تا شما را به نقطه‌ضعف احتمالی برسانند.

سؤال: یعنی در استانداردسازی نوعی انحصارطلبی هم وجود دارد؟
یک نفر که به قله می‌رسد ابتدا می‌گوید این قله برای من است. به بقیه هم می‌قبولاند که من به اینجا رسیدم و کارایی ام را اثبات کردم. حالا من شرط می‌گذارم، اگر می‌خواهید بسازید باید کیفیت شما این‌گونه باشد. ما با نهادهای مسئول، استاندارد تدوین می‌کنیم. یکی از اهداف آن استاندارد کردن است ولی یکی دیگر بستن راه برای بقیه است. حدود شش ماه طول کشید تا استانداردها را مطالعه کنیم، ابزارها را تهیه کنیم و تست ها را انجام دهیم و یک تست ربپورت 600 صفحه‌ای خروجی این شش ماه بود. این را بردیم و ارائه دادیم، برای همه جدید بود. طی این سه سال سعی کردیم اثبات کنیم که این دستگاه ما هیچ‌چیزی از دستگاه خارجی و استاندارد ها کم ندارد.
مدل دستگاه ما شبیه مدل الکتا کامپکت است که حدود سی دستگاه از آن در ایران وجود دارد. این مدل بسیار پرکاربرد است و در حال جایگزینی با دستگاه‌های کبالت است. در آخر هم نماینده یکی از شرکت های سازنده‌ ی دستگاه پرتو درمانی آمد شرکت و گفت این دستگاه شما از دستگاه Mev6 الکتا بهتر است. این را من نگفتم، نهاد تست کننده نگفت. کسی گفت که سال‌ها با آن کارکرده بود. مشخص شد که این دستگاه از استانداردها بالاتر است. از دستگاه‌های بقیه هم یا در حال رقابت است و یا بالاتر است..
ما دستگاه‌های مختلف را دیدیم و سعی کردیم بهترین حالت را اجرا کنیم.
وقتی یک محصول نو می‌خواهید بسازید دچار این چند مرحله می‌شوید. تا می‌گویید من می‌خواهم دستگاه شتاب‌دهنده بسازم. اولاً مسخره می‌کنند و می‌گویند شما نمی‌توانید. مرحله دوم شما کمی در کار پیشرفته‌اید که می‌گویند شما استعداد خوبی دارید ولی بروید با فلان شرکت دولتی شریک شوید و بروید تحت برند فلان شرکت خارجی تولید کنید. مرحله سوم اینکه وقتی تولید کردیم می‌گویند اینکه استاندارد نیست. شما می‌روید و درگیر گرفتن استانداردها می‌شوید و استانداردهای بین‌المللی که در اروپا یا آمریکا از سازنده‌ها می‌خواهند را پاس میکنید. بعد در مرحله چهارم می‌گویند استاندارد یک‌چیز حداقلی است. اگر می‌توانید خودتان را به سطح دستگاه‌های خارجی برسانید. مرحله بعد می‌گویند این دستگاه شما قدیمی شده است. الآن تکنولوژی خیلی جلوتر رفته است. درحالی‌که همین الآن بهترین استانداردی که برای درمان سرطان استفاده می‌کنند همین دستگاه شتاب‌دهنده است. همه ی تولیدکننده‌های اصلی از همین مدل و ساختار را تولید میکنند. فقط یک قابلیت‌هایی اضافه کرده‌اند که ما هم در حال اضافه کردن آن قابلیت ها هستیم.

سؤال: اتفاقات سخت در شرکت چه بود؟
دو برهه سخت را در شرکت تجربه کردم. یکی برهه اسفند 96 بود که همزمان از کمیته ارزیابی شتاب‌دهنده و انجمن فیزیک برای تست دستگاه آمده بودند. ما هم داشتیم بهینه‌سازی‌هایی را در دستگاه انجام می‌دادیم. من فکر می‌کنم نزدیک دو ماه را به‌صورت فشرده کارکردیم؛ یعنی شب‌ها ساعت 22،23 می‌رفتیم و صبح می‌آمدیم. دو سه هفته آخر خیلی پیش آمد که ما شب‌ها در بهیار می‌خوابیدیم و صبح ادامه می‌دادیم. بیشتر بچه‌ها هم متأهل بودند و به شکلی شده بود که شبانه‌روزی کار می‌کردیم. هم زمان هم بحث قرارداد کارگو نوشته شد، پیش‌پرداخت آن‌هم انجام شده بود و مدت قرارداد هم محدود بود. ما به جد شروع کردیم به کار کردن. به‌محض اینکه این کارگروه تمام شد اسفندماه بود و سیستم های دولتی دیگر کم‌کم تعطیل می‌کنند. ما از 20 اسفند تا اوایل اردیبهشت که دستگاه کارگواسکنر از شرکت به نائین رفت فقط روز اول و سیزده فروردین تعطیل بودیم. چیزی که من یادم می‌آید 29 اسفند یک ساعت مانده به سال‌تحویل از شرکت رفتیم خانه و دوباره دوم فروردین رفتیم سرکار، بقیه بچه‌ها همین شکل بودند. این‌طوری خون‌دل خورده شد تا به نتیجه رسیدیم.

مقالات منتخب

راه‌های ارتباطی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید